اینک دیده میشود که سر و صدای این تفکر که روزی بجای مبارزه با شاه و اربابانش(امریکا و انگلیس) به مبارزه با بهائیت میپرداختند و روزی با کمرنگ شدن فلسفه وجودیشان به مبارزه با کمونیست پرداختند، امروز هم به اسم و شعار وهابیت ستیزی بدون توجه به دست های پشت پرده استکبار جهانی، و با روشهای غلط مبارزه با جریان وهابیت، به توهین و مقابله با اهل سنت محب اهل بیت (علیه السلام) میپردازند و رسما به توپخانه دشمن برای تفرقه اندازی میان شیعه و سنی تبدیل شده اند. و به واقع تا چه زمانی باید استکبارجهانی ما را به خودمان مشغول کند؟؟؟
تحجر و تحجرگرایی که مرادف با جمود فکری است قدمتی همزاد با تاریخ ادیان و عقاید بشری دارد. اسلام و جامعه مسلمین نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و از بدو تشکیل حکومت اسلامی در مدینه اولین خطرها و تهدیدها از جانب متحجرین متوجه اسلام عزیز شد.
این نحله فکری همیشه از آنجا که ظاهری متشرع داشتند و تظاهر به دینداری میکردند هزینه های سنگینی از مسلمانان میگرفتند و بزنگاه نیاز اسلام به بصیرت و حرکت دقیق با بهانه گیریها و سستی های خود موجب تضعیف و انحراف عقاید مومنان و سرد شدن شور و احساسات نو مسلمانان در دفاع از اسلام و حریم نبوی می شدند.
این تفکر از صدر اسلام با فراز و نشیب راه خود را ادامه داده است. چنانکه در زمان حضرت امیر علیه السلام سر برآوردند.
حضرت امیر علیه السلام در مواجهه و قلع و قمع خوارج و نهروانیان که همان متحجرین پیشانی پینه بسته ای بودند که جملگی حافظ قرآن بوده و تظاهر به تدین و تشرع داشتند، میفرمایند: من چشم فتنه را کور کردم و جز من کسی را توان و یارای شناخت اینان و مواجهه و مقابله با اینان نبود.
ولی ریشه این جریان فکری خشکانده نشد و باقی مانده است.
این جماعت بیشترین لطمه و ضربه ها را به حضرت وارد کردند و در نهایت هم همین متحجران به قصد قربت!!! شب 19رمضان را برای ترور امام انتخاب کردند!!!
این جریان پس امیر المومنین علیه السلام هم نیز تداوم یافت و نمونه بارز آن تفرقه در سپاه امام حسن علیه السلام و سپس نصایح به ظاهر دلسوزانه و از سر تکلیف و دین مداری به امام حسین علیه السلام در مسیر کربلاست.
این تفکر بعدها نیز در قالب تفکر اخباری گری در شیعه در دوره هایی از تاریخ رشد کردند. البته اخباری گری افراطی منظور است، نه علمای اخباری معتدل امثال علامه مجلسی و ... .
جریان اخباری گری در قرن یازده و دوازده هجری قمری به اوج خود رسید. در بین اخباریون چهره ها و تفکراتی دیده میشوند که با استناد به برخی احادیث و جمود روی آن، بدون بررسی احادیث دیگر و شرایط زمان و مکانی حکم و فتوا صادر میکردند. برای مثال پوشیدن هرنوع لباسی غیر آنچه ائمه می پوشیدند را حرام میدانستند یا با استناد به حدیث "فرق بین مسلمین و مشرکین در انداختن تحت الحنک(انداختن قسمتی از عمامه به زیر چانه) است" این عمل را واجب می دانستند بدون اینکه شرایط زمان و مکان و .... را بررسی کنند.
اما این جریان با به تلاش علمای اصولی همچون شیخ انصاری، آخوند خراسانی، وحید بهبهانی و ... تا حدودی تضعیف شدند.
با بررسی تاریخ قرن اخیر ایران اسلامی به این نتیجه میرسیم که این تفکر در برحه هایی نیرومندتر از گذشته اما با شیوه های جدید به اسمهای متفاوتی رخ نموده است.
با رصدی از فضای کشور دیده میشود که چند سالی است دوباره این جریان تقویت شده است و با شیوه ای جدید، به اسم مبارزه با وهابیت به تفرقه میان شیعه و سنی دامن میزنند. بر کسی پوشیده نیست که مبارزه با گسترش تفکر تکفیری وهابیت مهم است ولی نوع مواجهه و برخورد با این تفکر خیلی مهمتر است تا به اشتباه با معلول ها مبارزه نشود و همچنین خدای نکرده دغدغه های مخلصانه و الهی بسیاری از طلاب و جوانان، ره به ترکستان نبرد.
بر آن شدیم که به پرونده ای مشابه و معاصر این جریان بپردازیم باشد که چراغ راهمان در مسیر کنونی باشد.
برای آشنایی با این جریانات چه خوب است که به یکی از جریانات معاصر این تفکر که روزگاری با عنوان "انجمن حجتیه مهدویت" فعالیت میکرد نام ببریم که با هدف مبارزه با بهائیت تشکیل شد و بجای اینکه به علت (نظام سلطنتی و فاسد شاهنشاهی) بپردازد به مبارزه با معلول ها(مثل بهائیت) پرداخت تا جایی که حتی در این مسیر اشتباه، از حمایت متقابل رژیم شاه و ساواک برخوردار می شود!!! و با انحراف جوانان مسلمانان زیادی از مسیر انقلاب، هزینه های زیادی در مسیر انقلاب اسلامی وارد کردند.
انجمن با تمسک به برخی احادیث تمام مسوولیت ها و وظایف یک انسان مسلمان در عصر غیبت را اینگونه بیان میکند: «۱- انتظار: وضع انتظار و ندیدن امام معصوم از بزرگترین مصیبت ها است. ۲- تقلید از مجتهد جامع الشرایط، ۳- غمگین بودن به جهت مفارقت آن حضرت، ۴- دعا برای تعجیل فرج آن حضرت، ۵- گریستن از دوری وی، ۶- تسلیم و انقیاد داشته باشد که برای امر امام عجله نکند. ۷- صدقه به قصد سلامت آن حضرت بدهد.»
و با تمسک به حدیث دیگر از امام صادق علیه السلام هر حکومتی قبل از حکومت مهدی موعود(عج) را باطل میدانند، وحتی مبارزه با فساد و ظلم را نیاز نمیدانند بلکه با توجه به احادیثی که میگوید زمانی مهدی موعود عج می آید که دنیا پر از ظلم شده باشد لذا بیان میکند که مسلمان باید به این ظلم و فسادها راضی باشد و فقط انتظار بکشد.
در نگاه انجمن حجتیه هیچ اثری از انتظار سازنده و پویا برای آماده سازی جامعه مهدوی مبارزه با فسادها و ظلم های حاکمان دیده نمیشود.
نکته قابل توجه این است که انجمن حجتیه طیفی متفاوت از افراد را میتوان یافت، عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دلسوز برای انقلاب، مؤمن به امام(ره) و ولایت فقیه و در خدمت کشور و جمهوری اسلامی پیدا می شوند، همچنان که افرادی منفی، بدبین، کج فهم، بی اعتقاد و در حال نق زدن و اعتراض هم پیدا می شوند. همچنین افرادی هم پیدا میشوند که از ابتدا نیت سوء استفاده داشته اند. نیروهای نفوذی معمولا به قصد ترویج تفکر "گناه و فحشا را زیاد کنید تا امام بیاید" یا برای ببازی گرفتن جوانان و غفلت از مبارزه حقیقی وارد انجمن شده اند. لذا در میان بزرگان انجمن شخصیت های درباری شاه نیز دیده میشوند که به قصد مبارزه با بهائیت!!! (که با حمایت دربار رشد کرده) به انجمن کمک میکنند.
این جریان با روحیات امام خمینی از بدو جوانی که به اسلام سیاسی اعتقاد داشت اصلا سازگاری نداشت و از همان ابتدا هرچه امام در حرکت سیاسی خود جدی تر و شفافتر شد، مقابله این جریان با ایشان نیز شدیدتر و پررنگ تر شد چنانکه امام در پیام منشور روحانیت می فرمایند: " ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته ، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است! عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آن ها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است".
اما پس از انقلاب با هشدار امام و گستردگی و شدت موج انقلابی مردم به خوبی درمی یابند که توان مبارزه مستقیم با انقلاب را ندارند و به گوشه ای طرد میشوند ولی این باعث نمیشود که دست از فعالیت های خود بردارند و از خلا نیرو و کادر مسئولان استفاده کرده و نیروهای خود را در پست های مدیریتی داخل میکنند. و اینبار با شیوه های جدید سعی در پیشبرد کارهای خود دارند و همانطور که امام راحل ره در سال آخر عمر شریفشان بدرستی خطر این جریان را گوشزد مینمایند و به جوانان و بخصوص طلاب علوم دینی هشدار میدهند که لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال!!! کوتاهی نکنند:
" آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین - علیه السلام - که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم.
ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند. آن ها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمی دادند، پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند. "
به واقع که امام به درستی خط این گروه را تشخیص دادند و میبینید که امروز این جریان هر تلاشی میکند تا خودش را همراه انقلاب نشان دهد. (برای نمونه به سایت جدید انجمن(ahm3.ir) مراجعه کنید)
امام در ادامه میفرمایند:
"دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب، دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه دربار می ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند.
.... ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند!!! راستی اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرام ها و حرام کردن حلال ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می شود؟ از آدم های لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی شعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن ها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است."
اینک دیده میشود که سر و صدای این تفکر که روزی بجای مبارزه با شاه و اربابانش(امریکا و انگلیس) به مبارزه با بهائیت میپرداختند و روزی با کمرنگ شدن فلسفه وجودیشان به مبارزه با کمونیست پرداختند، امروز هم به اسم و شعار وهابیت ستیزی بدون توجه به دست های پشت پرده استکبار جهانی، و با روشهای غلط مبارزه با جریان وهابیت، به توهین و مقابله با اهل سنت محب اهل بیت (علیه السلام) میپردازند و رسما به توپخانه دشمن برای تفرقه اندازی میان شیعه و سنی تبدیل شده اند. و به واقع تا چه زمانی باید استکبارجهانی ما را به خودمان مشغول کند؟؟؟
اما مهمترین نکته ای که امام برای مبارزه با این جریان جمود فکری بیان میکند این است که راه مبارزه با این تفکر با برخوردهای سلبی و تند انقلابی نیست. همانطور که این جریان با غلبه تفکر انقلابی امام در انقلاب مردم هضم شدند باز هم راه همان است و تنها از طریق روشنگری و بیان حقایق و گسترش تفکر اسلام ناب بخصوص در حوزه های علمیه میتوان به مبارزه این جریان رفت:
"همه این ها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه هاست، و برخورد واقعی هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است. از یک طرف وظیفه تبیین حقایق و واقعیات و اجرای حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژه ای به دست دشمنان کار آسانی نیست."
چه بسیار جوانانی که به خاطر ظاهر متشرع و به اسم دفاع این تفکر از ولایت جذب این تفکر شده اند و حال چه باید کرد؟ برخوردهای تند و سلبی هرچه بیشتر به این نقشه شوم استکبار کمک میکند و تنها راه باز هم وحدت بین مردم و طلاب است که امام ره میفرمایند:
" حال بحث این است که برای جلوگیری از تکرار آن حوادث تلخ و رسیدن به اطمینان از قطع نفوذ بیگانگان در حوزه ها چه باید کرد؟ گر چه کار مشکل است ولی چاره چیست؟ باید فکری کرد. اولین وظیفه شرعی و الهی آن است که اتحاد و یک پارچگی طلاب و روحانیت انقلابی حفظ شود وگرنه شب تاریک در پیش است و بیم موج و گردابی چنین هایل."